راسل: بابام همیشه می گفت سفر به سرزمین های دور افتاده کار آسونیه. اون تو اردو رفتن، با سنگ آتیش روشن کردن اینجور چیزا استاده. اون قبلا هر وقت جلسه کاشفا برگزار می شد می اومد اونجا بعد از جلسه هم می رفتیم بستنی می خوردیم. من همیشه شکلاتی می خوردم اونم مغز پسته ی بعدش هم بغل پیاده رو می نشستیم من ماشین های آبی رو می شماردم اونم ماشین های قرمز رو و هر کی ماشین بیشتری می شمرد برنده بود... اونجا رو دوست داشتم آره شاید کسل کننده باشه اما چیزهای کسل کننده بیشتر از چیزهای دیگه یادم می مون
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
پایگاه تفریحی
و سرگرمی و آدرس
social.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.